تاريخ : برچسب:خدا,مطلب زیبا,خداوندا,خدایا, | | نویسنده : بنده خدا

تو قول دادی . . . ! 

وَقالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِی أَستَجبْ لَكُمْ . . . 
 
یـــادت هســـت ؟؟

 



 

دلت را خانه من کن، مصفا کردنش با من

                       به من درد دلت افشا کن، مداوا کردنش با من

اگر گم کرده ای ای دل، کلید استجابت را

                      بیا یک لحظه با من باش، پیدا کردنش بامن

اگر درها به رویت بسته شد، دل بد مکن با من

                     در این خانه دق الباب کن، واکردنش با من

چو خوردی روزی امروز، من را شکر نعمت کن

                    غم فردا مخور، تمدید فردا کردنش با من

بیا قبل از وقوع مرگ، روشن کن حسابت را

                    بیاور نیک و بدها را، جمع و منها کردنش بامن

بیاسا جبهه خود را، به خاک بندگی یک شب

                  تو خود را بنده ما کن، عبد مولا کردنش با من

اگر صدبار گنه کردی، مشو نومید از رحمت من

                 تو نام توبه را بنویس، امضا کردنش با من

 

توحید فهمی

 

 





 

 

 

میدانیکه:

ازخدا خواستن عزت است

اگر برآورده شود رحمت است و اگر نشود حکمت است

از خلق خدا خواستن خفت است

اگر برآورده شود منت است اگر نشود ذلت است

 



 

 

http://upload.iranvij.ir/images_aban91/61516590949332080759.jpg
 

خدایا! دیشب‌ تا صبح‌ چت‌ می‌كردم. شب‌ عجیبی‌ بود و چتی‌ غریب.
ثانیه‌ها، دقیقه‌ها و ساعتها گذشت‌ و من‌ انگار در این‌ دنیا نبودم: "گم‌ شده‌ بودم".

 ...  

لحظه‌ای‌ دیگر، همان‌طور كه‌ چشمانم‌ بر صفحهِ نمایش‌ رایانه‌ دنبال‌ پیامی‌ جدید از سوی‌ آن‌ آشنای‌ غریبه‌ می‌گشت، صدای‌ اذان‌ از مسجدی‌ نزدیك‌ خانه‌ گوشم‌ را نوازش‌ داد: "الله‌اكبر...".
دینگ! طرف‌ تایپ‌ كرده‌ بود: "آخرش‌ خودت‌ رو معرفی‌ نكردی! نمی‌خوای‌ بگی‌ كی‌ هستی؟" "اشهدان‌ لااله‌الاالله..."
...
   

خواستم‌ باز هم‌ سركارش‌ بگذارم، اما... دلم‌ نیامد: "گناه‌ داره، راستش‌ را می‌گم" "اشهدان‌ محمدرسول‌الله ... اشهدان‌ علیاً ولی‌الله،..."
تایپ‌ كردم: "من!... قلم‌ خشك‌ شد! چی‌ بگم؛ اسم؟ سن؟ جنس؟ محل‌ زندگی؟ و من‌ این‌ همه‌ بودم‌ و این‌ همه‌ نبودم. پس‌ من‌ كیستم؟ این‌ مرد كه‌ در هیاهوی‌ چت، خود را گم‌ كرده‌ كیست؟ ای‌ كاش‌ لحظه‌ای‌ با خود چت‌ كرده‌ بود!
   

...
داشتم‌ دیوانه‌ می‌شدم. از خود بیگانه، گم‌گشته، لحظات‌ سخت‌ سرگردانی... "حی‌ علی‌الصلاه`..."
پس‌ از سالها دوری‌ از خود، یافتمش: "من؟ بندهِ خدا!".
"حی‌ علی‌الفلاح..."
خواستم‌ فریاد بكشم‌ و نعره‌ بزنم‌ كه‌ "پس‌ تا كی‌ چت‌ با غیر؟"
"حی‌ علی‌ خیرالعمل..."

...
خدایا می‌خواهم‌ از این‌ لحظه‌ فقط‌ با تو چت‌ كنم، می‌خواهم‌ هویت‌ اصلی‌ خودم‌ را پیدا كنم: "گوهری‌ كز صدف‌ كون‌ و مكان‌ بیرون‌ است‌ / طلب‌ از گمشدگان‌ لب‌ دریا می‌كرد".
"الله‌اكبر الله‌اكبر"
اما فراموش‌ نمی‌كنم‌ كه‌ تو اولین‌ پیام‌ را فرستادی، تو بودی‌ كه‌ با دلم‌ چت‌ كردی‌ و او را به‌ خود آوردی.
"لااله‌ الاالله..."

 



ادامه مطلب

پروردگارا!

.

.

.

پروردگارا! از اینکه تو را می نگارم، سپاس گزارم.

 



ادامه مطلب

 

هر روز
شیطان لعنتی
خط های ذهن مرا
اشغال می كند
هی با شماره های غلط ، زنگ می زند،‏
آن وقت من اشتباه می كنم و او
با اشتباه های دلم حال می كند

 

...



ادامه مطلب

 

گفتگو باخدا

 

خدا از من پرسید: دوست داری با من مصاحبه كنی؟

پاسخ دادم: اگر شما وقت داشته باشید.

خدا لبخندی زد و پاسخ داد: زمان من ابدیت است... چه سؤالاتی در ذهن داری كه دوست داری از من بپرسی؟

من سؤال كردم: چه چیزی در آدم ها شما را بیشتر متعجب می‌كند؟

خدا جواب داد....

.

.

.

خدا لبخندی زد و گفت: فقط اینكه بدانند من اینجا هستم، همیشه 

 

 



ادامه مطلب

 

کارت پستال های بسیار زیبا با موضوع خدا

 

 

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌كنم 

گفتی: ... فَإِنِّي قَرِيبٌ...

     .:: من كه نزدیكم (بقره/۱۸۶) ::.

گفتم: تو همیشه نزدیكی؛ من دورم... كاش می‌شد بهت نزدیك شم 

گفتی: وَاذْكُر رَّبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَخِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ

      .:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد كن (اعراف/۲۰۵) ::.

 
 

 



ادامه مطلب
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد